Web Analytics Made Easy - Statcounter

 همشهری آنلاین- علی شاملو: سقوط هواپیمای ترابری ارتش جمهوری اسلامی ایران در حدود ساعت ۱۴، روز ۱۵ آذر ۱۳۸۴ (۶ دسامبر ۲۰۰۵) ۱۲۸ کشته و ۱۳۲ زخمی برجا گذاشت. این هواپیمای باری‌ـ نظامی از نوع ۱۳۰ ـ C بود و ۹۴مسافر شامل اعضای ارتش و خبرنگاران را برای پوشش خبری رزمایش عاشقان ولایت که در چابهار برگزار می‌شد، از تهران به بندرعباس می‌برد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

قصه‌های خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید

خلبان پس از ترک فرودگاه مهرآباد با گزارش نقص فنی در موتور هواپیما تقاضای بازگشت به فرودگاه را می‌کند اما در حین بازگشت دچار آتش‌سوزی شده و با ساختمان مسکونی ۱۰ طبقه‌ای در شهرک توحید در منطقه فرودگاهی مهرآباد (در فاصله سه کیلومتری فرودگاه) برخورد می‌کند. از ۱۲۸ نفر تلفات گزارش شده، ۹۴ نفر داخل هواپیما بودند که در دم جان سپردند و دست‌کم ۳۴ تن از کشته‌شدگان از ساکنان ساختمان و افراد حاضر در اطراف آن بودند.

یکی از جان باختگان این حادثه شهید محمد کربلایی احمد، عکاس روزنامه همشهری و ساکن پونک در منطقه ما بود. ساکن خیابان اردیبهشت که به خاطر زنده نگه داشتن نام و یاد او، به شهید کربلایی احمد تغییر نام داده است. برای آنکه یادی از این خانواده کرده باشیم و با او بیشتر آشنا شویم به سراغ همسر آن مرحوم رفتیم. خانم پریوش نوری که دانشجوی دکترای رشته ارتباطات و جزو هنرمندان عرصه نقاشی است، از روز حادثه و زندگی با شهید محمد کربلایی احمد گفت.  

 چگونه با همسرتان آشنا شدید؟  


در شرکتی به‌عنوان تکنیسین راه و ساختمان مشغول کار بودم و محمد هم که فوق لیسانس معماری داشت، در شرکت دیگری که دفترش در طبقه بالای شرکت ما بود، فعالیت می‌کرد و قصد همکاری با شرکت ما را داشت و بعد از اینکه با هم آشنا شدیم اقدام به خواستگاری کرد.  

 از اخلاق ومنش مرحوم کربلایی در طول زندگی مشترکتان بگویید.  


فوق‌العاده خوش مشرب، خندان، مهمان‌نواز و خانواده دوست بود. وقتی این اتفاق افتاد اقوام ایشان و من و حتی اقوامی که از ما خیلی دور بودند، احساس می‌کردند نزدیک‌ترین فرد خانواده‌شان را از دست داده‌اند. با فرزندانمان به نحوی ارتباط داشت که می‌توانم بگویم پدر نمونه‌ای بود. همیشه همراه من بود.  

 ایشان از چه زمانی در روزنامه  همشهری مشغول به کار شدند؟  


سال ۷۱ وارد همشهری شدند و ۱۵ آذر سال ۸۴ هم به شهادت رسیدند.  

 شهید کربلایی احمد عکاس چه سرویسی بود؟  


سرویس شهری. و آن اواخر بیشتر در سرویس سیاسی فعالیت می‌کرد.  

 از ۱۵ آذر ۸۴ تعریف کنید. چه زمانی از سقوط هواپیما مطلع شدید؟  


آن سفر یک دفعه اتفاق افتاد و قرار نبود محمد برود. چون نوبت مأموریتشان نبود و ساعت ۸ با من تماس گرفت و گفت که می‌خواهد به سفر برود و از من خواست مقداری وسایل برایش آماده کنم. آن زمان در پونک زندگی می‌کردیم همان ساختمان‌های مسکونی همشهری که در آنجا واقع است. غذای مورد علاقه‌اش را درست کردم؛ اما چون در اداره شام خورده بود، نخورد. برایم جالب بود که از من خواست بچه‌ها را آماده کنم تا با هم به حمام بروند. برایم عجیب بود که چنین درخواستی داشت و می‌خواست با بچه‌ها آب بازی کند.  


 آن زمان بچه‌ها چند ساله بودند؟  


پرنیان ۵ساله و شایان ۹ساله بود. حدود یک ساعت هم در حمام بودند و با پدرشان آب بازی کردند. خودم حس خیلی عجیبی داشتم و فکر می‌کردم که قرار است اتفاقی رخ دهد. انگار به من الهام شده بود.  

 قرار بود چه ساعتی بروند؟  


ساعت ۶صبح روز سه‌شنبه. ساعت ۳ نیمه‌شب از خواب پریدم و حس کردم کسی آرام صحبت می‌کند. دیدم مشغول نمازخواندن است. از او پرسیدم حالا که وقت نماز خواندن نیست، چرا نماز می‌خوانی؟ گفت که حالم خوب نیست و حال عجیبی دارم و حس می‌کنم این‌گونه به آرامش می‌رسم. تا ساعت ۵ و ۶ بیدار بودیم و پایش را که ورم کرده بود به من نشان داد. به او گفتم همین را بهانه کن و نرو!

اما گفت وقتی قول داده‌ام باید بروم. با او بحث ‌کردم چون از تنها ماندن در خانه هراس داشتم هرچند خانواده‌ام ما را تنها نمی‌گذاشتند. شایان که سابقه نداشت هیچ وقت ساعت ۶ صبح بیدار شود، بلند شد و با آب و آینه و قرآن پدرش را بدرقه کرد. نگران بودم. در آن زمان یک هفته به دلیل آلودگی هوا مدارس تعطیل بود و شایان بعد از بدرقه دوباره خوابید.

ساعت ۹ صبح به من زنگ زد و از او پرسیدم که چرا دیر زنگ زده است؟ گفت که هنوز فرودگاه است و هواپیما نقض فنی دارد و پرواز نکرده. ساعت ۱۱ باز هم با او تماس گرفتم و گفت که هنوز پرواز نکرده‌اند. به او گفتم که برگرد ولی گفت که در اتوبوس هستند و نمی‌گذارند که خارج شوند! بچه‌ها مشغول دعا و نماز هستند و به من گفت که نگران نباشم. بعد از آن ارتباطی با او نداشتم و با خواهرم به منزل مادرم رفتیم.  

 بعد از آن نخستین خبر را چه کسی به شما داد؟  


پدرم به من گفت یک هواپیما سقوط کرده است و من پرسیدم: کجا؟ پدرم گفت که نگران نباش این هواپیما مسافربری نبوده و ارتشی بوده و از بندرعباس به سمت تهران پرواز می‌کرده است. با دیدن اخبار و هواپیمای سقوط کرده، تقریباً مطمئن شدم همسرم در همین هواپیما بوده است. با موبایلش تماس گرفتم اما کسی پاسخگو نبود. خودم را می‌زدم و بچه‌ها هم جیغ می‌کشیدند. تا اینکه یکی از همکارانش تماس گرفت و به من تسلیت گفت.  

 شاید از طرح این سؤال ناراحت شوید... 


می‌دانم می‌خواهید چه بپرسید... اینکه چه کسی پیکر او را شناسایی کرد؟ وقتی او را شناسایی کردم دست‌هایش از هم باز شده بود و حالم دگرگون شد. من می‌دانستم که چه لباسی بر تن دارد و یک هفته مدام خوابش را می‌دیدم و با گریه از خواب بیدار می‌شدم. در خواب از من پرسید که چرا گریه می‌کنم؟ و دست‌هایش را نشان داد که خوب بود و می‌گفت که جراحی شده است اما من می‌گفتم که دست‌های تو این‌گونه نیست. تو که اگر دستت خراشی بر می‌داشت، بهانه‌گیری می‌کردی حالا چطور این‌قدر مقاوم هستی؟  

 عکاسی را به‌صورت حرفه‌ای انجام داده بود؟  


از بیست سالگی عکاسی می‌کرد. البته ۹سال هم در تلویزیون مستندساز بود.  

 فکر می‌کردید شغل عکاسی حرفه پرخطری باشد و روزی چنین اتفاقی بیفتد؟  


نه، هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم. همیشه فکر می‌کردم خودم زودتر می‌میرم.  

 واکنش اهالی محل نسبت به خبر شهادت همسرتان چگونه بود؟  


محمد خیلی مردمدار بود و ارتباط خوبی با همه داشت و مهربان بود. یکی از همسایه‌ها، آقای جدیدی که از همکاران شما هم هستند و رئیس حسابداری در همشهری بودند خیلی همراهی کردند. اهالی هم در تمامی مراسم در کنارمان بودند و حضورشان تسلی بخش بود.  

 آقای محمد کربلایی احمد را به‌عنوان پدر چگونه به فرزندانتان معرفی می‌کنید؟  


یک پدر خیلی خوب و یک دوست خیلی همراه. او عاشق بچه‌هایش بود و این را بچه‌ها به خوبی حس می‌کردند. همیشه مخصوصاً به پسرم می‌گویم که باید پدرش الگوی او باشد. فوق‌العاده منظم بود و محال بود با کسی قرار ملاقاتی داشته باشد و سر ساعت در آن مکان نباشد.  

 به نظر شما ایشان قهرمان بودند؟  


بله! محمد از نظر من قهرمان است. از آنجا که خبرنگاران جانشان کف دستشان است می‌توانند قهرمان باشند. افرادی که مرا می‌شناسند می‌گویند چنین خبرنگاری قهرمان است. همیشه شوهرم می‌گفت که جانش کف دستش است. شوهرم به سفری رفته بود که من پسرم را باردار بودم و وقتی برگشت خاک‌آلود بود و توضیح داد که سوار هلی‌کوپتری بوده که می‌خواسته سقوط کند و از سرنشینان خواسته بودند بیرون بپرند و آنها هم در محوطه‌ای که پر از خاک بود، پریده بودند بیرون تا کمتر صدمه ببینند.  

 اسم خیابانی را که آنجا زندگی می‌کردید چه زمانی به نام شهید کربلایی احمد تغییر دادند؟ با شما هماهنگی انجام دادند؟  


بعد از شهادت محمد در مراسمی که برگزار می‌شد، شهرداری اعلام کرد، نام خیابان اردیبهشت را می‌خواهند به نام شهید محمد کربلایی احمد تغییر دهند. محمد عاشق ماه اردیبهشت بود، چون دخترم در ماه اردیبهشت به دنیا آمده بود و به او لقب بانوی اردیبهشت داده بود. پارکی هم در آن منطقه به نام پارک اردیبهشت واقع بود. محمد علاقه زیادی به پارک اردیبهشت داشت.  

 کسبه و مردم می‌دانند که نام خیابان اردیبهشت به نام همسر شما تغییر یافته است؟  


بله، می‌دانند. موقعی که پیکر شهید را به منزل آوردند، بچه‌ها حضور نداشتند تا این صحنه را در ذهن نداشته باشند و شهید را در همان پارک قرار دادند و همه می‌دانستند که محمد عاشق آن پارک بود چرا که بعد از فراغت از کار با بچه‌ها به آن پارک می‌رفتند.  

 این روزها با جای خالی‌اش چکار می‌کنید؟  


خیلی سخت است. روزهای اول دورم شلوغ بود اما هر لحظه فکر می‌کردم در می‌زند و وارد می‌شود. شاید فقط فرزندانم توانسته‌اند همدم و مونس من باشند.  

 بچه‌هایتان با این مسئله چگونه کنار آمده‌اند؟  


پرنیان آن زمان خیلی کوچک بود اما شایان که کمی بزرگ‌تر بود، یک هفته تمام به حمام می‌رفت و زیر دوش آب گریه می‌کرد طوری که گریه‌هایش را نبینم. او دائماً از من می‌پرسید که «چرا بابا رفت؟» و چون عاشق امام حسین(ع) است به او گفتم: «مگر نمی‌گویی که عاشق امام حسین(ع) هستی؟ همین‌طور که امام حسین در بهشت است، مطمئن‌ باش که پدرت هم همانجاست.» با این حرف من او آرام شد و سعی کرد با مسئله کنار بیاید. اوایل که همسرم شهید شدند خوابشان را زیاد می‌دیدم. شایان همیشه به من می‌گفت که چرا پدرش رفت و چرا من راضی شدم که برود اما همیشه فکر می‌کنم که این مسئله دست من نبود و نبود پدر خیلی اوقات او را آزار می‌دهد. درست است که من هستم اما پدر را به‌عنوان یک تکیه‌گاه ندارد.  

________________________________________________________

* منتشر شده در همشهری محله منطقه ۵ به تاریخ ۱۳۹۳/۰۶/۱۷

کد خبر 764028

منبع: همشهری آنلاین

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۸۸۲۴۱۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

واکنش کاربران به دروغ‌های بی‌بی‌سی درباره فوت نیکا شاکرمی

بی‌بی‌سی در روز‌های اخیر که اخبار مقابله خشن پلیس امریکا با معترضان به جنایات رژیم خبیث صهیونیستی در صدر اخبار جهان است، تلاش کرد با یک خبرسازی غیرحرفه‌ای، اخباری پیرامون فوت نیکا شاکرمی منتشر کند. اخبار و سند منتشر شده از سوی بی‌بی‌سی، اما با تمسخر کاربران شبکه‌های اجتماعی همراه بود. جعل سند انجام شده آنقدر غیرحرفه‌ای است که کاربران ده‌ها نکته از این جعل به اشتراک گذاشتند. در ادامه بخش‌هایی از واکنش‌های کاربران را مرور کرده‌ایم. 

 محمد اکبرزاده:
سوتی و تناقضات بی‌بی‌سی در خبرسازی جدید اونقدر مضحک و فاحش هست که مجبور شده یه راه در رو برای خودش بذاره! سؤال اینه که با این خبرسازی دنبال چی بوده که حاضر شده به این بی‌آبرویی بزرگ تن بده؟ [در متن خبر بی‌بی‌سی آمده است: «بی‌بی‌سی نمی‌تواند ۱۰۰ درصد در این باره مطمئن باشد.]»

مهدی محمدی:
ضرورت فوری لطمه زدن به تأثیر شگفت عملیات وعده صادق بر افکار عمومی ایران و سپس آغاز مناقشه برانگیز عملیات پلیس در مقوله حجاب، اجرای یک پروژه جدید روانی برای تحریک جامعه در حوزه زنان را کاملاً پیش‌بینی پذیر کرده بود. قدم بعدی ممکن است یک واقعه فیزیکی برنامه‌ریزی شده کف خیابان باشد. 

 محمدجواد اخوان:
هر چقدر هم سند درست کنید و فوت نیکا شاکرمی را گردن نظام بیندازید، فایل‌های جعلی و فتوشاپی نمی‌تواند آن چه را در روز روشن در دانشگاه‌های امریکا و اروپا رخ می‌دهد، از چشم جهانیان پنهان کند. 

 علی چاهخوزاده:
انتشار گزارش BBC درباره نیکا شاکرمی در بحبوحه تظاهرات دانشجویان در امریکا، جنگ غزه و پاسخ ایران نشان از آن دارد که انگلستان قصد دارد تمام تلاش خود را به کار گیرد تا مخالفت با صهیونیست‌ها از صدر رسانه‌ها کنار رود و البته بتواند جایگزین امریکا شود که امری محال خواهد بود.

 امین میمندیان:
حالا همین جماعت، سر آرمیتا گراوند حرف هیچ شاهد و هیچ دوربین و والدین طرف و هیشکی رو قبول نداشتند. الان سر گزارش بی‌بی‌سی که نه شاهد داره، نه سند داره، نه عکس داره، نه حتی همون نامه کذا نسخه اصلیشه، نه حتی خود BBC گفته ازش مطمئنم؛ اینا میگن درسته و جمهوری اسلامی داره دروغ میگه. #نیکا_شاکرمی

 سید علیرضا آل‌داود:
خودکشی نیکا شاکرمی ابعاد زیادی دارد که بسیاری از آنها به دلیل رعایت شأن این فرد و خانواده وی گفته نشده است. نجابت نظام در صیانت از آبروی افراد همراه با صبر است. فریب نارسانه بی‌بی سی را نخورید!

 کاربری با نام «ایلجان»:
نیکا شاکرمی رو اول بازداشت کردن، بعد بهش تجاوز کردن، بعد کشتنش و بعد چندساعت بعد از این ماجرا‌ها مادرش ساعت ۱۱:۳۰ شب باهاش تلفنی حرف زده؟! بی‌بی‌سی به صورت مستند بازگشت مردگان رو اثبات کرد. سبحان‌الله!

 علی علیزاده (با اشاره به توییت آذر منصوری):
هیچ خبر غیرمستندی از BBC و اینترنشنال به تنهایی توان ایجاد بحران امنیتی در فضای ایران را ندارد. آنچه اجازه می‌دهد این اخبار بحران‌ساز شوند، تأیید ضمنی، ضریب دادن و مشروعیت بخشیدن به این اخبار توسط نیرو‌های داخلی است. از این منظر، بخشی از اصلاح‌طلبان رسماً مکمل پروژه‌های ایران ستیزانه رسانه‌ای غرب شده‌اند.

محمد رستم‌پور:
از سه نویسنده گزارش بی‌بی‌سی فقط یک نفر شناخته شده است، «برترام هیل». برترام، آوریل سال پیش، جایزه مستند تحقیقی سازمان عفو بین‌الملل را از آن خود کرده است. سازمان عفو بین‌الملل در اتهام‌زنی و پرونده‌سازی علیه ایران، سابقه‌ای طولانی دارد. ‎#نیکا_شاکرمی

 محمد فراهانی:
در سندی که بی‌بی‌سی به نقل از مأموران منتشر کرده آمده که نیکا شاکرمی ساعت ۸:۱۵ شب بازداشت شده، اما مادر نیکا همان موقع در مصاحبه با رادیو فردا گفته بود آخرین بار حدود ساعت ۱۱:۳۰ با نیکا صحبت کرده. چطور نیکا ساعت ۸ بازداشت شده، اما ساعت ۱۱:۳۰ با مادرش تماس داشته؟

منبع: روزنامه جوان

باشگاه خبرنگاران جوان وب‌گردی وبگردی

دیگر خبرها

  • شهیدی که قهرمان دو سنگر بود
  • واکنش کاربران به دروغ‌های بی‌بی‌سی درباره فوت نیکا شاکرمی
  • احمد داود اوغلو با هنیه دیدار کرد
  • اصرار بیرانوند و انکار مستند پزشکان برای وضعیت دروازه پرسپولیس
  • ورود نماینده هلدینگ خلیج فارس به باشگاه استقلال
  • با ورود هلدینگ خلیج فارس؛ اختیارات خطیر در استقلال محدود شد
  • اختیارات «خطیر» در استقلال محدود شد؛ نماینده هلدینگ همه کاره شد
  • تصمیم مهم مالک جدید در خصوص علی خطیر |‌ باد به پرچم نکونام می‌وزد
  • اختیارات «خطیر» در استقلال محدود شد/ نماینده هلدینگ همه کاره شد
  • استخراج ۱۸۳ هزار بشکه نفت در بهمئی/ سد آبریز آرزویی بر دل مردم